-
ستاره ها
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1388 20:54
اینا تو آسمون من ستاره های سحرن ... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
آدم باشیم
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 22:23
آدم وقتی که میمیره آزاد میشه,آزاده آزاد..... دیگه نه از عشق خبری هست,نه از غم, نه از پول, نه از....... دیگه حتی مریضم نمیشی که کسی نیاد عیادتت...... دیگه غصه هم نداری که بری یه گوشه زانوهاتو از تنهایی بغل کنی..... دیگه عاشقه کسی نمیشی که عاشقت نباشه...... دیگه به کسی راست نمیگی که بهت دروغ بگه یا دروغ بگی که راست...
-
خدایا شکرت
چهارشنبه 15 مهرماه سال 1388 23:15
خدا رو شکر عمل موفقیت آمیزی داشتم ۲ ساعته از بیمارستان مرخص شدم و اومدم خونه خداوندا , ای بهترین رفیقم ,متشکرم که بهم وقت دوباره دادی قول میدم تمام سعی خودم رو انجام بدم تا از این وقت دوباره درست استفاده کنم خدا جووووووونم به دنیا خوش آمدم آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله...
-
آتش عشق
سهشنبه 14 مهرماه سال 1388 21:54
بنام آنکه اشک را آفرید تا آتش جنگل های عشق را خاموش کند. امشب این مطلب فروغ فرخزاد وصف حال ماست: بخدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله آه شدم صد افسوس که لبم باز برآن لب نرسید آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
دریا
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 22:54
دریا همان دریای همیشگی و باد دیوانه ای که خودش را به پنجره می کوبد هیچ چیزی تغییر نکرده تنها شعر شکل نبودن تورا گرفته است و زندگی طعم تلخ بادامی که در دهان انداخته ام آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
من گم شده ام
دوشنبه 6 مهرماه سال 1388 18:25
من گم شدم بین حس بودن و نبودن بین حیات ومرگ بین گناه و معصومیت من گم شدم در ظلمت شب بدون حضور تو گفتی : به تنهایی من دست نزن من تنهاتر از آنم که تنها بمانم اما میدانی من آخر تنهایم آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
صداقت و کیف پول
شنبه 4 مهرماه سال 1388 23:03
همیشه فکر میکردم کلمات قصار را باید از بزرگان و فرهیختگان شنید اما امروز وقتی کیف پولم روی زمین افتاد و خواستم آن را از روی زمین بردارم جوانی به من گفت: اگر این قدر جلوی پول خم شوی دیگر نمیتوانی جلوی صداقت، قد راست کنی. آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
سکوتم قوی ترین سلاحم
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1388 23:25
به سکوتم ... به قوی ترین سلاحم احترام بگذار! طنینش را می شنوی؟ وقتی حرف نمی زنم،از زیبایی آنچه می گویم لذت می بری!!! آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
آخرین دعای امام حسین
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 22:07
آخرین دعائی که حضرت حسین در روز عاشورا به فرزندش سجاد آموخت : فرزندم، بپرهیز از ظلم کردن بر کسی که پناهی جز خدا ندارد. آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
تکیه
جمعه 27 شهریورماه سال 1388 17:06
همیشه به کسی تکیه کن که به کسی تکیه نکرده باشه و او کسی نیست جز خدای متعال آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
سقفی بالای سر
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1388 23:48
آیا سقفی بالای سرت هست؟ نانی برای خوردن لباسی برای پوشیدن و ساعتی برای خوابیدن داری؟آری نامی برای خوانده شدن کتابی برای آموختن و دانشی برای یاد دادن داری؟آری بدنی سلامت برای برداشتن سبد یک پیر زن. سخنی برای شاد کردن یک کودک دهانی برای خندیدن و خنداندن داری؟آری لحظه ای برای حس کردن قلبی برای دوست داشتن و خدایی برای...
-
عاشقم
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1388 00:54
روزهاست که قلم فرمان از من نمی برد قلم ای دوست من !! چرا فرمان از دل نمی بری؟ رهایم کن ای ذهن تاریک من، رهایم کن. بگذار تا بنویسد روی صفحه سپید کاغذ، این جمله کوتاه را عاشقانه دوستت دارم *تقدیم به خدا * آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
مشاعره زیبا
پنجشنبه 19 شهریورماه سال 1388 20:26
مشاعره زیبا " حمید مصدق و فروغ فرخ زاد خرداد 1343" تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد...
-
خدای کریم
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 23:48
گویند کریم است و گنه می بخشد گیریم که ببخشد, ز خجالت چه کنم؟ خدایا تو تنهاترین تنهای دنیایی که تنها نیستی! آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
یکی بود یکی نبود
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 02:49
یکی بود، یکی نبود وقتی این یکی بود، اون یکی نبود وقتی اون یکی بود ،این یکی نبود مهم نیست کی بود، کی نبود! ولی حیف که هیچوقت این یکی با اون یکی نبود...! آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
لحظه های بارانی
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 00:53
میان گریه هایم راهى براى عبور توست میدانم عادت کرده اى رهگذر لحظه هاى بارانى ام باشى این بار هم بگذر و چشمهایت را به پنجرهاى بده که شب و روز مرا نگاه مىکند ... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
امروز تولدمه
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1388 15:02
امروز هم یه روز از روزای تکراریه که ۲۶ ساله که داره برام تکرار میشه.... امروز تولدمه ...همین امروز تنها کسی که با تمام وجودش به من تبریک گفت خودم بودم و کادویی هم که برای خودم خریدم سکوت بود با غم و تنهایی به دنیا اومدم و همون طور هم از دنیا خواهم رفت. آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا...
-
دعا
جمعه 13 شهریورماه سال 1388 01:05
خدایا یاری ام کن تا اگر جایی چیزی را شکستم , دل نباشد. آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
دست تقدیر
شنبه 7 شهریورماه سال 1388 22:15
کودکی دو ساله می میرد و پیرمردی نود و هشت سالگیش را جشن می گیرد دست تقدیر شمردن بلد نیست آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
با یاد سرباز گمنام
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 17:28
شمع دل در ظلمت تاریک شب میکشاند سوی خود تیر از عقب تر شده از اشک مادر نان خشک میدهد بوی گل و طعم رطب تکه تکه جان نثار یار کرد گاز در ششها و ترکش در عصب در زمان جنگ اسیری سهم اوست در زمان صلح، ابروی غضب جان به کف در کوی یار و سر به زیر در دلش غوغایی از شرم و ادب نونهال خاکی باغ صفا از غم اشغال خاکش در تعب اجر آنها...
-
سبز
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 23:28
همه رفتن ما هم یه روز میریم مهم اینه یادمون باشه بعضیا اگه رفتن هنوزم یادشون سبزه مثل بهار آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
بند زن
شنبه 31 مردادماه سال 1388 23:52
سالها پیش که کودک بودم سر هر کوچه کسی بود که چینی ها را بند میزد با عشق و من آنروز به خود میگفتم آخه این هم شد کار؟ ولی امروز که دیگر خبری از او نیست نقش یک دل که به روی چینی است ترکی دارد و من در به در , کوی به کوی در پی بند زنی میگردم آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن...
-
من..
جمعه 30 مردادماه سال 1388 19:43
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من، من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
دعا
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 21:31
نامت چه بود؟ آدم فرزندِ کی ؟ من را نیست نه مادری و نه پدری بنویس اول یتیم عالم خلقت محل تولد؟ بهشت پاک اینک محل سکونت؟ زمین خاک آن چیست بر گُرده نهادی؟امانت است. قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا ، اینک به قدر سایه بختم بروی خاک اعضای خانواده؟ حوای خوب و پاک، قابیل وحشتناک،هابیل زیر خاک روز تولدت؟در جمعه ای ،به گمانم...
-
درد دل من
یکشنبه 25 مردادماه سال 1388 23:24
گاهی به محبوب بودن بعضی ها حسودیم میشه , ولی خیلی زود خودم رو جمع میکنم آخه وقتی که تنها هستم خدا رو دارم و درد دلم از این زمونه بی وفا رو با خودش در میون میزارم. آخه کی میدونه شبا وقتی در حال درد دل باهاش بالشتم از اشک خیس میشه یعنی چه؟؟ این چند روز خیلی دلم خدا رو میخواد.. خداوندا این بنده تنهات رو دریاب در نیابد...
-
نگاه ساکت باران
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1388 12:10
نـگاه ساکـت بـاران به روی صـورتـم دزدانـه می لـغـزد ولی باران نمـیداند که من دریـایـی از دردم به ظاهر گـرچه میخنـدم ولی انـدر سکوتی تـلخ میگـریـم ... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
دل مو
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 23:33
خوشا آنانکه الله یارشان بی / بحمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنانکه دایم در نمازند / بهشت جاودان بازارشان بی دلم میل گل باغ ته دیره / درون سینهام داغ ته دیره بشم آلاله زاران لاله چینم/ وینم آلاله هم داغ ته دیره به صحرا بنگرم صحرا ته وینم / به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت / نشان روی زیبای ته...
-
لعنت به من
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1388 14:40
لعنت به ظهر یک روز لعنت به دیدن تو لعنت به با تو بودن ها لعنت به لحظه ای که عاشقت شدم لعنت به اسیر دل شدن لعنت به ترانه هایی که برای تو نوشتم لعنت به آرزوهایی که برای تو داشتم لعنت به زمان هایی که با تو خندیدم لعنت به چشم های من که تو رو همیشه زیبا دید لعنت به من که هر روز عاشقتر شده بودم لعنت به من که دیوانه شدم و...
-
کجایید ای شهیدان خدایی
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 13:04
قسمتی از وصیت نامه یک شهید : اگر برای خداست، بگذار گمنام بمانم..... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
شب
سهشنبه 9 تیرماه سال 1388 22:00
تمام رازهای وجودیم را به افق دوردست تنهایی سوق دادم ودراندیشه ی یک باران به انتهای شب٬ پناه بردم ایمانی به فردا نیست ایمانی به تولد یک انتظارنیست ایمانی به رهایی از تابش بی صبرانه خورشید نیست پس ..... انتهای روز اینجاست آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب