جانکاه تر از غم عشق ...

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی​مهری یار
طالع بی​شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام می​ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار وفادار چه کرد




چقدراین جمله از رفیقمون زیبا بود حسابی به دلم نشست، خرابم کرد ،تکونم داد،

« این روزها ،عاشقترین عاشقه بی معشوقی هستم که به عمرم دیدم »خدایا کاش هدف از خلقتم رو بفهمم کاش بفهمم یه روز قراره بمیرم کاش بفهمم اینجا چه کارهایی رو باید انجام بدم؟ کاش بفهمم این همه سعی و کار و درس خوندن و ازدواج و ...وسیله ست کاش از این بی هدفی سرگردونی نجات پیدا کنم کاش بتونم از این همه وابستگی دست بکشم ، کاش یکی پیدا بشه منو درک کنه ،کاش یکی پیدا بشه تا می تونم براش حرف بزنم، کاش بشه منم خوب بشم ،آدم بشم ،کاش باورم میشد عشق معجزه میکنه و ای کاش همه آدما .... !!!ا

رفیق خوبم چه زیبا گفتی که «تا ابد هم تنهائیه باکره ام را به دستان کثیف حادثه نخواهم سپرد»


به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد

عجب از محبت من که در او اثر ندارد

غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد

دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد


بعداْ نوشت:

حرمت اشک خیلی بالاست..

ارزش نداره اشک کسی رو بخاطر این دنیای پوشالی در اورد.

پسر خاله حلالم کن....


خیلی بعداْ نوشت:

هوای سردی شده... بیا کنار شومینه با هم قهوه بنوشیم

شب ، سرد و طولانیه و حرفای نگفته هم زیاد
آخه میدونی چیه؟.....امشب شب یلداست

هست چون صبح آشکارا، کاین صبح چند را
بیم صبح رستخیز ست از شب یلدای من



آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب



گر مرید راه عشقی...

از آتش سودایت، دارم من و دارد دل

داغی که نمی بینی، دردی که نمی دانی




شنیدی که میگن دیوانه ها محکومند به تنها بودن؟؟؟

آره منم یکی از همون دیوونه ها هستم که محکومم به تنها بودن

من یه دیوونه تنها هستم با یه دل ساده که فقط یاد خداست

خدا جون دوست دارم همیشه دلم شکسته باشه تا همیشه به یادت باشم

خدا جون فقط از خودت میخوام

الهی ای سلطان قلبم کاش میشد سرم رو بزارم روی شونه هات و یه دل سیر گریه کنم و بهت بگم :خداوندا خسته شدم از این روزگار لطفاْ قطار روزگار رو نگه دار دیگه نمیتونم ادامه بدم ..

میخوام پیاه بشم و سر رو برگردونم و به اونایی که فکر میکنن تا ابد توی این قطار هستن محکم بگم:خدانگهدار...

از این روزگار......

از این زمونه....

از این زندگی....

از این آدمای این روزگار....

چی بگم آخه؟؟؟؟؟

بگم متنفرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پی نوشت:خدمت همه شما آغاز ماه محرم ، ماه عزای حسین ، را تسلیت عرض میکنم.
پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است؟
آهی کشید و گفت ماه محرم است


پی نوشت:از دیشب بارون شدیدی داره میاد ، تا نصف شب قدم زدن زیر این بارون و خیس شدن و اشک ریختن و  با خدا صحبت کردن و فریاد زدن عجب صفایی داشت ....جای همتون خالی

آهای بارون کمی آرومتر... شاید دلی در گوشه ای شکسته باشه...

بزن بارون دلم تنها و خسته ست
بزن بارون گلــومو بغــض بسته ست
بیـا امشب تو با من همنوا شو
برای بی کسی هام تکیــه گاه شو
دلـم زخمی دلم تنــها و بـی کـَس
ببار بارون دلم اینجا غریبــه ست

آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب