-
دل پر احساس
یکشنبه 7 تیرماه سال 1388 23:29
خوشبختترین انسان کسی است که خداوند دلی پر از احساس به او داده باشد! بعداْ نوشت(حرف دلم): خدایا! عقیده ام را از دست عقده ام مصون بدار . دکتر علی شریعتی آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
ما کجائیم؟
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 23:24
با شادی پریدم تو بغل مادرم و ساک پر از پول رو دادم بهش ، مادرم گریست و دعا کرد ، خواهرم روی تخت بیمارستان زیر سرم اشک شادی ریخت و داداش کوچکم دستم رو بوسید . پول زیادی بود ، همه بدهی ها رو می تونستم با اون بدم ، تازه وضع زندگی مون هم بهتر می شد . از در خونه که وارد شدم از حال رفتم، تازه داشتم زندگی با یک کلیه رو تجربه...
-
ما را چه شده است احساس...
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 20:46
خدایا خود را به تو می سپاریم وآینده مان را خدایا کودکانمان را وجوانانمان را به تو می سپاریم خدایا خیابانهای شهرمان آغشته به خون شده خونی که تو داده ای و آن بهای آزادی است که باید داد باید رفت باید خون ریخت تا دروغ نابود شود تا خیانت ازبین برود تا کسی دیگر به نام اسلام وبه نام دین ، صالحانه استبداد نکند خدایا ما...
-
کویرم
سهشنبه 19 خردادماه سال 1388 21:29
از کویر آمدهام چشمم از خاطره ریگ پُر است ابر من باش و دلم را بتکان آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
یاد تو
سهشنبه 19 خردادماه سال 1388 00:46
شب شرابی خوردم ومستی مرا در بر گرفت , دوریت آمد به یادم , هستیم آتش گرفت آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
نماز
جمعه 15 خردادماه سال 1388 23:34
تو گردان شایعه شد. ـ نماز نمی خونه! گفتن: «تو که رفیق اونی، بهش تذکر بده!» باور نکردم و گفتم: «لابد می خواد ریا نشه، پنهانی می خوانه.» وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر حرف را باز کنم. ـ تو که برای خدا می جنگی،...
-
آرزوی کافی
جمعه 15 خردادماه سال 1388 23:22
اخیراً در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم هواپیما درحال حرکت بود و آنها در ورودی کنترل امنیتی همدیگر را بغل کردند و مادر گفت: " دوستت دارم و آرزوی کافی برای تومیکنم." دختر جواب داد: " مامان زندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاج داشتم. من نیز...
-
صدای رسای آفرینش
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 22:41
سکوت صدای رسای آفرینش است گوش بسپار به نغمه دل انگیز شکوفایی یک عشق در لابه لای بوتههای سبز زندگی نگاه کن! جوانه در سکوت میروید و گل در سکوت میشکفد... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
یاد آن شب ها
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 00:16
حالا که آمده ای خداحافظ ای همه شب هایی که با هم… گریه کردیم… آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
تقدیم به تویی که داغداری
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1388 21:00
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی را دریاب ... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
عشق
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1388 23:41
عشق... آدم را به جاهای ناشناخته می برد ....مثلاً به ایستگاه های متروک به خلوت زنگ زده واگن ها .....به شهری که ......فقط آن را در خواب دیده ای... وقتی عاشق شدی... ادامه این شعر را تو خواهی نوشت...! آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
مرا دریاب که...
جمعه 1 خردادماه سال 1388 17:26
دردهایی کشیدم که نگو ریختن برگ هایی رو دیدم که کسی ندید روزهایی را داشتم که فریاد در درون گلویم بغض می شد و آن را تا شب با خود در گلو نگه می داشتم دیگه از اون احوال شاد و نشاط آورم خبری نیست درونم پر از اضطراب و ولوشو هست دستان مرا بگیرید که در حال سقوط هستم و به زودی خواهم افتاد دوستان! تنهایم و درونم را مملو از...
-
شریعتی
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1388 22:48
افسوس وقتی که بود نمی دیدم . وقتی می خواند ، نمی شنیدم... وقتی دیدم که نبود... وقتی شنیدم که نخواند ... ! شریعتی آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
ارزش رنج زندگی
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 22:26
آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد، زندگی به رنج کشیدنش می ارزد. آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
ببار باران
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 13:20
دلم برای باران تنگ شده است.دلم برای صدای قطره های باران تنگ شده است. دلم تنگ است برای پرسه زدن زیر باران.بارانی که به من آموخت رسم زندگی را.دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان.برای ابرهای سیاه سر گردان . برای زمستان... در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم . مدتی است که دیگر نه بارانی...
-
دنیا ۳ روزه
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 22:39
یه روزی .. یه جایی .. از یه کسی شنیدم که زندگی فقط سه روزه. از این سه روز٬ دو روزش دست ما نیست. فقط یه روزش رو میشه همون طوری که دلت می خواد زندگی کنی. روز اول که به دنیا میایم و روز آخر که از دنیا میریم٬ دست یکی دیگه است. اما اون یه روز وسطی که قدریش دست خودمونه که چطور زندگی کنیم. ما روز دومی ها خیلی وقتا یادمون...
-
ای آنکه..
پنجشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1388 23:58
ای آنکه به ملک خویش پاینده توئی در ظلمت شب صبح نماینده توئی درهای امید بر رخ من بسته شده بگشای خدایا که گشاینده توئی..... التماس دعا آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
دعا
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 22:13
خدایا به من توفیق تلاش در شکست,صبر در نا امیدی,رفتن بی هموار,کار بی پاداش,دین بی دنیا,خدمت بی نان,عظمت بی نام,ایمان بی ریا,مناعت بی غرور وتنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عطا فرما! آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
یادم
شنبه 29 فروردینماه سال 1388 15:38
مرا به یاد خواهی آورد آن چنان که باران، غبار از سنگ قبر کهنه ای میشوید تا نام فراموش گشته ای بدرخشد از پس این سالها ، مرا به یاد خواهی آورد آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
اوضاع دنیا
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 20:19
خدایا ، تو این دنیا چه خبره؟ آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
تقویم زندگی
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1388 22:48
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است تقویم اش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود پریشان و آشفته شد و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد داد زد و بد و بیراه گفت خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد خدا سکوتش را شکست...
-
عاقبت
جمعه 21 فروردینماه سال 1388 23:37
عاقبت روزی... بغض و باران می برد من را به جایی که همیشه رنگین کمان است.... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
اندوه من
جمعه 21 فروردینماه سال 1388 00:12
من اندوهم را به شکل کلماتی کوچک درآورده ام تنها قلم خسته من است که اندوه مرا به روی کاغذ میریزد در حالیکه آهسته آهسته قلبم را میخورد پس به کلمات کوچک بدل میشوم تا تو مرا تلفظ کنی این تنها کاریست که از دست من بر می آید آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
بگذار ساکت بمانم
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1388 23:58
بگذار ساکت بمانم به خاطر آن همه تازیانه که تحمل کرده ام. دیگر چه فایده حتی سکوتم ! نگو که نمی دانستی ،نگو که نمی دیدی هرشبم چگونه می گذرد . دیگر چه فایده حتی بودنم ! حالا که هر سال فقط یک فصل دارد وآن هم من نمی فهممش ! آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
پاییزم
پنجشنبه 13 فروردینماه سال 1388 20:13
تمام برگهای زردم ریخت . باد برگهایم را تا دور دست ها برد . تا هر جا که نشانی از قصه پاییز بود و برگ … آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
باران بهاری
سهشنبه 11 فروردینماه سال 1388 12:47
هرگز بهار را چنین زیبا و چنین غمناک ندیده بودم...!!! اولین بارون بهاری بوی خاک رو بلند میکنه. عاشق بوی خاکم. عاشق این خاک از آلودگی پاکم! اولین بارون بهاری که میاد، یاد خیلی چیزا می افتم... یاد روزای مدرسه که زیر بارون مجبور بودیم خودمون رو پیاده به اولین ایستگاه می رسوندیم. یاد مامان بزرگ خوبم و خونه مادربزرگ که همه...
-
دلم تنگ است
دوشنبه 10 فروردینماه سال 1388 12:59
دلم تنگ است دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است صدایم خیس و بارانی است نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانی است... آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
دل عاشق
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 23:23
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
آرزوی مرگ
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1387 22:12
هیچ دقت کرده ای وقتی آدم ها می میرند عزیزتر می شوند؟ فکر می کنم به خاطر همین است که مرگ را دوست دارم آرامش اینجاست: نسیم آرامش می وزد و نور اطمینان می تابد پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
-
عصای سفید
شنبه 24 اسفندماه سال 1387 19:42
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی. پیرمرد از دختر پرسید: - غمگینی؟ - نه. - مطمئنی؟ - نه. - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ - چون قشنگ نیستم - قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه. - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم. - راست می گی؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند...