ما را بیش از این تاب نیست..

تاکی به تمنای وصال تو یگانه  
اشکم شود،از هر مژه چون سیل روانه 
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟  
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه 
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه 
 رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد  
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد 
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد  
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد 
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه



بنام کسی که اشک رو آفرید تا آتش جنگل های عشق رو خاموش کنه

شبا ، قدم زدن توی خیابون آروم عجب صفایی داره...

صداشو میشنوی؟؟

شب رو میگم..

صداشو میشنوی؟؟

سکوته ، سکوت ، سکوت

هیچ کی نیست..

خودمم و خدای خودم..

ای کاش توی این جمع ما، تو هم بودی...

ولی صد حیف که نیستی و من تنها در این خیابون ساکت با خدای خودم درددلم رو آغاز میکنم:

خدایا تو که میدونی من چمه؟

دوست داری چی بگم خدایا؟؟؟؟؟

تو که همه حرفای نگفته ام رو هم میدونی؟؟

دوست داری بشکنم؟؟

دوست داری گریه کنم؟؟

من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد

دوست داری التماسم رو بشنوی؟

باشه خداجون

من تسلیمم

همیشه تسلیمتم خداجون

خدایا خسته ام ،دل شکسته ام، تنهام

خدایا هر کاری میکنم که توجهی ، عنایتی ، نیم نگاهی به من کنی ولی ...

آخه خدا جون بگو چه جوری به چه زبونی صدات بزنم که جوابم رو بدی؟؟؟؟؟؟؟ 

چرا این همه در خونه ات رو میکوبم در رو به روم باز نمیکنی؟
چرا این همه بی عدالتی و بی حرمتی و ناسپاسی رو میبینی کاری نمیکنی؟

پس کی میخوای خدایی و بزرگیت رو نشون ما بنده هات بدی؟
خدایا من معجزه میخوام ، نشونم بده

خدایا تا کی میخوای آروم فقط نگام کنی؟
خدایا میگن که تو خیلی مهربونی ولی چرا این همه ظلم رو میبینی و کاری نمیکنی؟

خدایا خیلی دلم برات تنگ شده ، دلم میخواد ببینمت و..

خدایا عاشقتم.. خودت هم میدونی که چقدر دوستت دارم

و اما تو که داری این رو میخونی...

نمیدونم تویی که داری این رو میخونی در مورد من چی فکر میکنی؟؟
حتما توی دلت میگی عجب دیوونه ای یا اینکه دلش خوشه یا ...

ولی کاش میدونستی که من فقط دارم تموم میشم..

دلم واسه خدا خیلی تنگ شده،به قول رضا صادقی "من رو توو آغوشت بگیر خدا..."

اینا رو فقط برای تو نوشتم ، تویی که خودت بهتر میدونی کی هستی..

تویی که دلم توی هر تپشش صد بار اسمت رو میخونه،نمیدونم آیا تو هم یاد دل من
می کنی یا نه ؟

خدایا دلم پرواز میخواد ،دوست دارم  بپرم  بالای ابرا ، دوست دارم بهت نزدیک بشم

خدایا ،پروازم بده به سوی خودت....

و و اینک من که هنوز هم منتظرم...


روزی که برفتند حریفان پی هر کار  
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار 
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار  
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار 
او خانه همی جوید و من صاحب خانه 
هر در که زنم،صاحب آن خانه تویی تو  
هر جا که روم،پرتو کاشانه تویی تو 
در میکده و دیر که جانانه تویی تو  
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو 
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه 


پی نوشت:

1-یادش بخیر یه زمانی عاشورا حرمت داشت...آقایون باید به حرمت تاسوعا و عاشورا اعتراضاتشون رو حداقل در این دو روز مقدس میزاشتن کنار

2- نمیدونم چرا بعضی ها پاکی و قداست روضه امام حسین(ع) رو با سیاست آلوده میکنن؟؟

3-ظهر عاشورای تهران واقعاً عاشورایی بود..

مجلس واقعا پر باری بود و حسابی واسه امام مظلوممون (ع) اشک ریختیم ولی وقتی که از مجلس امام حسین بیرون اومدیم اشک آور انداختن که باز هم اشک ریختیم ولی اون اشک ریختن اولی کجا و اون اشک ریختن دومی کجا...به هر حال توفیقی بود اجباری

4-یعنی قدرت اینقدر شیرینه که برای به دست اوردنش بعضی ها حاضرن هر کاری کنن و جوون مردم رو به کشتن بدن؟؟؟؟؟

5-قیافه خیلی از این حق به جانب های این دنیا در اون دنیا واقعاً دیدنیه

6- پروردگارا ، امنیت، آرامش ، اقتدار و وحدت رو به این مملکت برگردون

دولت جاوید یافت هرکه نکونام زیست

کزعقبش ذکرخیر ،زنده کند نام را



آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب



چه تماشا دارد باغ...

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش

آتش طور کجا موعد دیدار کجاست




الان ساعت ۱۲:۱۵ نیمه شب و رسماْ فصلم تموم شد...

قصد داشتم، تا مدتی ننویسم ، ولی مگه میشه از فصل محبوبم که گذشت ننوشت؟؟

پاییز رو میگم

پاییز دیشب ، با همه خاطره های خوب و بدش رفت ، رفتو به خاطره هامون پیوست

میدونی.... آخه خیلی برام عجیبه،

پاییز بود ،که تو رفتی،پاییز بود....

پاییز

پاییز

از بین همه فصل ها ، دلم با این فصل ،عجب انس و قرابتی داره

حتماْ شنیدی که میگن "برگ از درخت خسته میشه و پاییز فقط بهونست..."

اولین بار که  این جمله روشنیدم ، درک نکردم منظورش چیه؟

ولی امروز که نیستی ....

اگه بودی ،مثل همیشه میگفتی بگذریم..

ولی حالا که نیستی ، من میگم:

بگذریم....

پاییز، ای مهربان، با برگهای قهوه ای و سرخ و زرد خویش،

نقش هزار پرده ای از یادها بکش ....

لحظه ای درنگ کن و از سطر به سطر دفتر خاطرم عبورکن!
و با من مرور کن خاطره هایی را که گذشت

صبر و تحمل من هم از دست رفته است

آری ، بازی تمام شد و این آخرین دست  است ....
تقدیر برد و من ، ناباورانه باختم !
اما چقدر خوب،من کسی که دلم را ربود ،را شناختم .......

پاییز

پاییز

پاییز و راه رفتن روی برگهای پاییزی، توی یه خیابون خلوت، با اون صدای خش خش زیر پا

نم نم بارون پاییزی..

نسیمی ملایم، که صورتت رو نوازش میداد..

همه و همه از برکت وجود پاییز بود چقدر زود رفت و تموم شد...

کاش و ای کاش، تو میدونستی که پاییز همون بهاریه که عاشق شده..

تو نیستی و حالا پاییز هم نیست..

و اکنون من ماندم و هجومی از تنهایی و غم خاطرات گذشته ....

و ای کاش میدانستی که بی تو این باغ پر از پاییز است.


هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد

در خرابات بگویید که هشیار کجاست

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است

ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش

کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو

دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست

ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی

عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج

فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست



پی نوشت:

- من و تو نزدیکیم ... به فاصله سکوت دلربای بین من و تو


- رفیق خوبم ، این نیز میگذرد و چو میگذرد غمی نیست .....


تو خراب منه آلوده مشو

غم این پیکر فرسوده مخور

قصه ام بشنو و از یاد ببر

بهر من، غصه بیهوده مخور

کجائی ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم....


نوشتار ۸۸/۱۰/۰۵ :


- دلم عجیب هوس پست کاش می آمد و از دور  رو کرده...



آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب