قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از
دل بی رحم تو تقصیر نبود
من دیوانه چو زلف تو رها می کردم
هیچ لایق ترم از
حلقه زنجیر نبود
بهش میگم
میدونی چرا وقتی داری واسه آخرین بار , با عشقت
خداحافظی میکنی , هیچی نمی گی و فقط نگاش میکنی ؟
چرا فقط ٬ بغض میکنی و... نمی
ذاری اشکات بچکه , که نکنه اشکات ٬ این آخرین تصویرشم واست مات کنه ....؟
چرا با
هر قدمی که ازش دور میشی , بازم بر میگردی و یه نیم نگاه دیگه...
خدایا فقط یه
نیم نگاه دیگه ...
تا جایی که بتونی
تا جایی که بشه
تا جایی که چشات
هنوز............
هیچ فک کردی ٬ چرا فقط دوست داری نگاش کنی
چرا فقط نگاش
میکنی
چرا فقط نگاش میکنی
چرا
فقط............
شاید فقط به خاطر اینکه اون موقع یه
حس گنگ , یه احساس غریب , بدجور بهت نهیب میزنه ...
دلتو آروم میلرزونه و میگه
:
اگه یه روزی
یه جایی
یه وقتی
دلت واسش تنگ شد چی
؟؟
کاش می آمد و از دور تماشا می کرد
آرامش اینجاست:
داغونم کردی پسر
بدجور اشکم در اومد
سلام دوست عزیز
خیلی قلم تاثیرگذاری دارید
متن بسیار بسیار احساسی بود
من رو بردین به قدیم .....
عالی بود مثل همیشه
اون بیت آخری واقعا قشنگ بود
آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد
کاش می آمد و از دور تماشا می کرد
خداوند بشکند آنکس که دلت را شکاند
به چه مانند کنم موی پریشان ترا؟
به دل تیره شب؟
به یکی هاله دود؟
یا به یک ابر سیاه-
که پریشان شده و ریخته بر چهره ماه؟
به نوازشگر جان؟
یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم؟
یا بدان شعله شمعی که بلرزد ز نسیم؟
نوشته هات منو کشته
بابا خیلی عالیه
سلام
وقتی دلم از این روزگار می گیره
زیر لب برای خودم زمزمه می کنم:
یه روزی
یه جایی
یه کسی
یه چیزی
صبر داشته باش
صبر داشته باش
دلت رو به خدا بسپار.
رفتن ها سخته. صبوری می خواد.
برای همینه که می گن بهترین خداحافظی، خداحافظی است که سلامی در پی داشته باشد.
cheghadt baham hamdardimmmm.kheili ghashange neveshtehat