سوز دل،اشک روان،آه سحر،ناله شب
این همه از نظر لطف شما می بینم
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که درین پرده چها می بینم
در صورت کپی برداری از مطالب
این وبلاگ در پیشگاه
حضرت دوست مسئولید...
آرامش اینجاست:
نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب
ادامه...
سالهاست درزهای دلم را آهسته میپوشانم تا دیگران ندانند چیزی برای بخشیدن ندارم. ته ماندههای احساسم را به کودک نانآوری میبخشم که کفشهایم را بادستهای یخ زدهاش سیاه میکند و باقیماندههای عشقم را به پای بی خانمانهایی میریزم که در حسرت مرگ هم باید ناله کنند. چقدر خالیام امروز وقت رفتن
آسمان زیر پای من است.
آرامش اینجاست:
نسیم آرامش می وزد و نور
اطمینان می تابد پس فقط الا
بذکرالله تطمئن القلوب
باز آمدنم به خدمتت دیر نشد / اندیشه مکن دلم ز تو سیر نشد
یک موی تو را به عالمی نفروشم / تو جان منی ، کسی ز جان سیر نشد . . .
پاییز بلند
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ
دروووووووووووووووووووووووووووووووود عزیزم
بالاخره باید رفت... اما مطمئنباش بر میگردم شاید تو پرشین بلاگ اما به تنهایی نیاز مبرم دارم میخوام برم یکم تنهاباشم دلم برات تنگ میشه اما به امید دیدنت شادم و با همین امید زنده...
باز آمدنم به خدمتت دیر نشد / اندیشه مکن دلم ز تو سیر نشد
یک موی تو را به عالمی نفروشم / تو جان منی ، کسی ز جان سیر نشد . . .
دروووووووووووووووووووووووووووووووود عزیزم
بالاخره باید رفت...
اما مطمئنباش بر میگردم شاید تو پرشین بلاگ اما به تنهایی نیاز مبرم دارم میخوام برم یکم تنهاباشم
دلم برات تنگ میشه اما به امید دیدنت شادم و با همین امید زنده...
پاییز بلند
چقدر باحال بود مخصوصا آخرش
آسمان زیر پای من است وقت رفتن
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
و گر به رهگذری یک دم از وفاداری چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد