لعنت به من

  

 

لعنت به ظهر یک روز
لعنت به دیدن تو
لعنت به با تو بودن ها
لعنت به لحظه ای که عاشقت شدم
لعنت به اسیر دل شدن
لعنت به ترانه هایی که برای تو نوشتم
لعنت به آرزوهایی که برای تو داشتم
لعنت به زمان هایی که با تو خندیدم
لعنت به چشم های من که تو رو همیشه زیبا دید
لعنت به من که هر روز عاشقتر شده بودم
لعنت به من که دیوانه شدم و دیوانه موندم
لعنت به من که اشک هام رو حاشا کردم و نزاشتم خیلی چیزها رو ببینی
لعنت به من که در مقابل همه چیز مقاومت کردم
لعنت به من که جلوی نمی شه ها گفتم می شه
لعنت به من و حس های من
لعنت به من و تمام هزار و یک شبی که رنجش به پای من نوشته شد
لعنت به من که درد این جدایی فقط به اسم من شد و تو ...
لعنت به من که همه چیز رو یک رنگ و ساده دیدم
لعنت به من که برای آبروی تو آبروی خودم رو بردم
لعنت به من که گذر زمان رو بهترین زمان برای تو می دونستم
لعنت به من که به خاطر تو از همه کس جدا شدم و برده شدم
لعنت به من که خودم رو دادم به دست تو انگار که برگی به دست باد
لعنت به من که در اوج فریاد، بی صدا شدم
لعنت به من که در لحظه لحظه شب های مهتابی، لحظاتی که تو به دنبال منطق زندگی بودی، به دنبال احساسات با تو بودن بودم
لعنت به من که در اوج ابمان به جدایی در باوری آرام منتظر نگاه تو و صدای تو برای صدای زیستن بودم
لعنت به من که در انتهای دل مملو از استرسم در انتظار آرام جانی مثل تو بودم
لعنت به من که اسم کسی به غیر از تو رو به زبان نداشتم و تو به دنبال اسمی جدید
لعنت به من که آشنا بودم و غریبه شدم و سلام تو به اون غریبه که دنیای تو شد
لعنت به این نوشته
خداحافظ روزهای امید
خداحافظ عزیز من
خداحافظ


آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب


کجایید ای شهیدان خدایی


 

 

 

قسمتی از وصیت نامه یک شهید:
اگر برای خداست، بگذار گمنام بمانم.....


آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب