ما کجائیم؟


 

 

با شادی پریدم تو بغل مادرم و ساک پر از پول رو دادم بهش ، مادرم گریست و دعا کرد ، خواهرم روی تخت بیمارستان زیر سرم اشک شادی ریخت و داداش کوچکم دستم رو بوسید .
پول زیادی بود ، همه بدهی ها رو می تونستم با اون بدم ، تازه وضع زندگی مون هم بهتر می شد .
از در خونه که وارد شدم از حال رفتم، تازه داشتم زندگی با یک کلیه رو تجربه می کردم .


آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب


ما را چه شده است احساس...

 

 

 

خدایا
خود را به تو می سپاریم
وآینده مان را
خدایا کودکانمان را وجوانانمان را به تو می سپاریم
خدایا خیابانهای شهرمان آغشته به خون شده
خونی که تو داده ای و آن بهای آزادی است که باید داد
باید رفت باید خون ریخت
تا دروغ نابود شود تا خیانت ازبین برود
تا کسی دیگر به نام اسلام وبه نام دین ، صالحانه استبداد نکند
خدایا ما استبداد صالحانه نمی خواهیم
ما حکونت صالحه ای که امام میخواست را می خواهیم
خدایا خود به داد ما برس
خدایا دستان یاری رسانت را می خواهیم
خدایا کمکمان کن


آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب