اندوه من


 

 

من اندوهم را
به شکل کلماتی کوچک درآورده ام
تنها قلم خسته من است
که اندوه مرا به روی کاغذ میریزد
در حالیکه آهسته آهسته قلبم را میخورد
پس به کلمات کوچک بدل میشوم
تا تو
مرا تلفظ کنی
این تنها کاریست که از دست من بر می آید



آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب


بگذار ساکت بمانم

 

 

بگذار ساکت بمانم

به خاطر آن همه تازیانه که تحمل کرده ام.

دیگر چه فایده حتی سکوتم !

نگو که نمی دانستی ،نگو که نمی دیدی

هرشبم چگونه می گذرد .

دیگر چه فایده حتی بودنم !

حالا که هر سال فقط یک فصل دارد

وآن هم من نمی فهممش !


آرامش اینجاست:


نسیم آرامش می وزد
و نور اطمینان می تابد
پس فقط الا بذکرالله تطمئن القلوب